فندق شیطووون و پر نیاز!
سلام. فندق جان دیشب ساعت 3 صبح خوابیدن و برای همین الان خوابه که من تونستم بیام بنویسم! الان هم دارم با یه دست سیب میخورم و با دست دیگه تایپ میکنم چون باید تا خوابه از وقتم حداکثر استفاده رو بکنم! فقط بگم که خیلی شیطون شده خیلیییییییییییی. کم کم داره پشیمونم میکنه که چند سال دیگه براش یه داداش یا خواهر بیارم !!! اگه این خاله پرستار نبود که فکر کنم دیوانه میشدم. خدا رو شکر با هم دیگه خوبن. البته موقعی که صبحا میاد فندقی رو نگه میداره من فقط میرسم کارای خونه رو انجام بدم یا یه غذایی چیزی بپزم. گاهی 3-4 روز کامل تو خونه ام و اصلا نمیتونم بیرون برم. وقتی هم میرم همش استرس دارم که تنهاش گذاشتم و حتما الان داره گریه میکنه! راستی این چند ر...
نویسنده :
مامانی
14:06